تعدادی از اشعار جلیل صفر بیگی از کتاب ((او نویسی)):
*نه شرم وحیا نه عار داریم از تو/اما گله بیشمار داریم از تو/ مامنتظر تونیستیم آقا جان/تنها همه انتظار داریم از تو ....
*از شنبه درون خود تلنبار شدیم /تا آخر پنج شنبه تکرار شدیم /خیر سرمان منتظر دیداریم/جمعه شد ولنگ ظهر بیدار شدیم....
*با آمدنت دل مرا دریا من/این سوخته را جزیره خضرا کن /آقا تو مگر نه اینکه دنبال منی /من گمشده ام بیا مرا پیدا کن....
*گفتند که تکسوارمان در راه است/از اول صبح چشممان بر راه است/از یازدهم چهارده قرن گذشت/تا ساعت تو چقدر دیگر راه است؟...
نظرات شما عزیزان: